چرا در پایان به او برسم؟
ارسال شده توسط در 86/12/29:: 12:24 صبحبه نام خدا
امروز می خواستم از تواضع بعضی ها بنویسم. تواضع در اوج بزرگ بودن! بزرگ بودن اجتماعی البته... فروتنی، آن چیزی است که، در اوج بزرگ بودن مقام دنیوی، باعث بزرگ شدن روح نیز می شود. ولی قبلش تصمیمی گرفته ام که گفتم شما را هم از شنیدن آن بی نصیب نگذارم!!
تصمیم گرفته ام دیگر کس خاصی را مخاطب نوشته هایم در نظر نگیرم ، بهتر بگویم برای کس خاصی ، حرف خاصی نزنم. کمی دیر تصمیم گرفته ام اما خب چه کنم ، دیر فهمیدم !!
خیلی وقتها که دلم می گرفت یا احساس میکردم که باید کسی حرفهایم را بشنود و در مقابل حرفهایی که از من می شنود، حرفی بزند تا آرام شوم ، برایش مینوشتم! خب طبیعتا انتظار پاسخ داشتم ! اما در اکثر موارد این اتفاق نمی افتاد یعنی حرفی در مقابل حرفم زده نمی شد! و همین ها به مرور باعث شد که انگیزه هایم را در مورد خیلی چیزها از دست بدهم و حتی نظرم در مورد مخاطبم عوض شود و این ها یعنی نتایج نه چندان رضایت بخش و تاثیر گذاری منفی در روح!
در نهایت همه اینها و در اوج نا امیدی از همان هایی که روزی به کمک شان امیدوار بودم ، تازه یادم می افتاد که خدایی هم هست و تازه و جود خدا را در زندگی ام احساس می کردم.
من همیشه دست نیازم را به سوی خداوند گشوده ام ، اما خیلی دیر ! من قبل از آن که رو سوی خدا آورم - که بی نیاز مطلق است - به سوی بندگانش رفته ام که خود نیازمندند!
با این حال خداوند را مهربان تر از آن یافتم که بخواهد من را به تلافی اشتباهاتم ، تنها بگذارد، آن هم با این وجود کم ظرفیتی که از خود سراغ دارم!
کاش به جای آنکه در پایان به خدا برسیم ، از ابتدا با او آغاز کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مطلب به ظاهر ساده و کوتاه اما پر محتوا و عمیق، در وبلاگ رند خواندم در مورد اثر بخشی قران در آرامش روح آدمی . شاید تا کنون بارها و بارها از این مطالب خوانده باشم اما این بار به نوع دیگری خواندم و حس اش کردم. خودتان هم میدانید گاهی مطلبی را انسان چند بار می شنود ولی فقط یک بارش می فهمد!